میانبر به تباهی به قلم ستاره لطفی
پارت شانزده
زمان ارسال : ۳۶۰ روز پیش
زمان تخمینی مطالعه : حدودا 3 دقیقه
صداهای اطرافش هرلحظه بیشتر میشد، طوری که جمجمهی دردمندش در حال انفجار بود.
صدای غرشِ خشدار و خبیثی به گوش رسید:
- همتون اسیر شدید... اسیر!
و بعد از آن صدای جیغ زنهایِ هراسناک بلند شد، ضجه میزدند و التماس میکردند آنها را رها کنند!
آنیا با ترس به عقبعقب ررمان فوق برای چاپ ارسال شده است و دیگر امکان مطالعه آن وجود ندارد. با تشکر از درک و توجه شما خوانندگان عزیز
اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.
سیتا
00خوب بود رمان ولی هفته یه پارت کم هستش پارت هدیه هم که بزاری دو تا خیلی کم هست
۱۲ ماه پیشستاره لطفی | نویسنده رمان
سلام عزیزم. روند رمان آنلاین همین طور هستش وگرنه من یک دفعه کلش رو بذارم که آفلاین به حساب میادش، اما چشم سعی خودم رو میکنم
۱۲ ماه پیشFati
00اوه اوه داره کم کم جالب میشه
۱۲ ماه پیشستاره لطفی | نویسنده رمان
😍❤️
۱۲ ماه پیششینا و مینا و شیما
۱۵ ساله 00سلام ستاره جون 🌼⭐ ما سه قلو هستیم و هر سه عااااشق رمانت هستیم وایی که چقدر قشنگ و جالب و هیجان انگیزه !-😍🎀 دمت گرم 🐰🥕
۱۲ ماه پیشستاره لطفی | نویسنده رمان
سلام عزیزان😍😍 خیلی ممنونم ازتون و خوشحالم که خوشتون اومده❤️
۱۲ ماه پیشسلین
۲۰ ساله 00سلام و خسته نباشید به نویسنده عزیز :) رمان بسیار جذاب و هیجانی هست و موضوع جالبی داره و تکراری نیست . باید دستتون رو طلا بگیرن . خیلی عالیه ممنونم
۱۲ ماه پیشستاره لطفی | نویسنده رمان
سلام عزیزم ممنون از لطفت خوشحالم که خواننده خوش ذوقی مثل شما رو کنارم دارم😍❤️
۱۲ ماه پیشفاطمه
۲۰ ساله 00یعنی چی میشه؟ لطفاً زودبه زودپارت بزارید❤️
۱۲ ماه پیشستاره لطفی | نویسنده رمان
باشه عزیزم
۱۲ ماه پیش
رزا
40جنابعالی که می خواستین بفرستین چاپ برا چی اصلا پارت گذاری را شروع کردی مگه مخاطب مسخره شما هان😬